Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «دانا»
2024-04-29@15:19:29 GMT

روایت ۳۸ سال کادرسازی و مبارزه سردار شهید ایرانی

تاریخ انتشار: ۸ خرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۴۷۵۹۲۲

برادر سردار مدافع حرم،شهید شعبان نصیری می‌گوید:وقتی خط مقاومت اسلامی به آن سوی مرزها کشیده شد،شهید نصیری جزو اولین نیروهای مستشاری بود که همراه با قاسم سلیمانی راهی عراق شد.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از مهر، اول ماه رمضان بود که خبر آمد سرداری دیگر از مبارزان گمنام این دیار که سال‌ها در خط مقاومت اسلامی حضور اثرگذاری داشت به وصال معشوقش رسیده و به دیار شهیدان شتافته است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

سرداری که از ابتدای انقلاب برای آرمان‌های آن تا آخرین لحظه عمرش خالصانه مبارزه کرد و در میادین مختلف جهاد از هشت سال دفاع مقدس تا خط مبارزه با داعش در عراق ایستاد؛ در حالی که کسی نه نامی از او می‌دانست و نه تجارب فراوانش را در زمینه جهاد می‌شناخت. شهادت بخشی از این گمنامی را از نام او زدود، اما باز هم ساعت‌ها و سال‌ها زمان نیاز است تا سردار متعهد و مبارز ایرانی که تن داعش را به لرزه می‌انداخت، معرفی شود.

سردار شعبان نصیری یکی از مستشاران زبده نظامی ایران در عراق بود که در روز جمعه 5 خرداد ماه 96 مصادف با شب اول ماه مبارک رمضان در عملیات آزادسازی غرب موصل توسط تروریست‌ها تکفیری به شهادت رسید. شعبان نصیری از اهالی شهرستان کرج در استان البرز پس از نزدیک به 38 سال مجاهدت و جهاد در میادین جبهه‌های جنگ تحمیلی و عرصه دفاع از حریم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) در عراق سرانجام به یاران شهیدش پیوست. او از جانبازان 8 سال دفاع مقدس هم بود و به‌تازگی نیز در دفاع از حرم اهل بیت(ع) دچار مجروحیت شده بود که پس از اندکی مداوا مجدداً وارد عراق شد و در دفاع از حریم امامان معصوم(ع) در عراق به شهادت رسید. از وی دو فرزند پسر و یک دختر به یادگار مانده است.

با گذراندن دوره فرماندهی و ستاد سپاه و ارتش به طور مشترک فعالیت آکادمیک در جنگ را شروع کرد

حمیدرضا نصیری، برادر سردار مدافع حرم، شهید شعبان نصیری در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، با اشاره به شروع فعالیت‌های تخصصی شهید در زمینه رزم می‌گوید: شهید نصیری بیش از سی و چند سال در دستگاه رزم حضور داشت. از همان ابتدای تشکیل سپاه در سال 58 با هم وارد سپاه شدیم و ایشان نیروی زمینی را برای محل خدمتش انتخاب کرد و با شروع جنگ هم در رده‌های مختلف از جمله فرمانده دسته، فرمانده گردان، فرماندهی تیپ و... انجام ماموریت کرد. با گذراندن دوره فرماندهی و ستاد سپاه و ارتش به طور مشترک فعالیت آکادمیک در جنگ را هم شروع کرد و بعد از آن باز هم در نیروی زمینی فعال بود. هشت سال کامل را در جنگ بود.

مسئله کادرسازی دغدغه همیشگی شهید نصیری بود/برای کادرسازی از خانواده شهدا شروع کرد

او ادامه می‌دهد: مدتی را در مناطق عملیاتی و دوره‌های تخصصی دانشکده فرماندهی ستاد من همراه و همرزم ایشان بودم. آنچه از ویژگی‌های شهید در امور رزمی باید گفت، این است که اولاً یک نیروی فوق‌العاده منضبط و برنامه‌ریز بود و دوم اینکه اعتقاد داشت باید برای سیستم رزم کادرسازی کنیم؛ چون به هر حال در جنگ تلفاتی هست و اگر جایگزینی برای نیروی کار انجام نشود همیشه در مبارزاتمان با دشمن عقب‌گرد خواهیم داشت. برای این مسئله هم به طور عملیاتی فعالیتش را شروع کرد و برای کادرسازی اول از خانواده شهدا شروع کرد. فوق‌العاده به فرزندان شهدا احترام می‌گذاشت و دلسوزی می‌کرد و سعی می‌کرد آنچه می‌تواند را به صورت تخصصی با آن‌ها کار کند.

انس فرزندان شهدا با شهید نصیری

برادر شهید نصیری با اشاره به انس و افت فرزندان شهدا با این شهید مدافع حرم می‌گوید: بچه‌هایی را می‌شناسم که در سطوح سنی پایین بودند و الان دکترا گرفتند و در مشاغل مختلف فعالیت می‌کنند. این فرزندان شهدا وقتی خبر شهادت شهید نصیری را شنیدند خیلی متأثر شدند چون احساس این شهید را در رابطه با خود و دلسوزی ایشان درک کرده بودند. برای تربیت و اخلاق فرزندان شهدا زحمت می‌کشید و در فعالیت‌هایی مثل فعالیت‌های فرهنگی، بازدید از مناطق مختلف عملیاتی، مسافرت‌ها و نشست‌های مختلف با آن‌ها همکاری داشت و در حل مشکلات ازدواج کمکشان می‌کرد و این‌ها همه از سیره شهید بود.

روایت آغاز فعالیت‌های شهید با رزمندگان عراقی

حمیدرضا نصیری همچنین به شروع فعالیت‌های این فرمانده شهید با رزمندگان عراقی اشاره می‌کند و در این زمینه می‌گوید: زمانی که تصمیم گرفته شد اسرای عراقی که مخالف سیاست‌های صدام بودند یک سازماندهی رزمی را در ایران تشکیل دهند، اسرای شیعه و سنی ساماندهی شدند و تحت عنوان لشکر بدر مشغول فعالیت شدند. زمانی که سردار نقدی به عنوان فرمانده این لشکر انتخاب شد و بعدها با افزایش عده و ادوات به عنوان سپاه بدر شناخته شد، شهید نصیری به عنوان رئیس ستاد سپاه بدر حکم گرفت و خدمت کرد. امروز هم داریم می‌بینیم بعد از پیروزی عراق در مقابل رژیم بعث، بسیاری از کادرهای سطوح بالای عراق در مجلس و مشاغل امنیتی و انتظامی از همان بچه‌ها هستند که روزگاری آموزش دیدند و حالا به عنوان مسئول کار می‌کنند؛ به همین دلیل است که می‌گویم مسئله کادرسازی دغدغه همیشگی شهید نصیری بود.

فرماندهی یگان رزم در بدترین شرایط جنگی در آب‌های هورالعظیم

او از شرایط سختی که شهید نصیری آ‌نها را به خوبی مدیریت می‌کرد چنین می‌گوید: خودش هم همیشه به عنوان یک نیروی خاکی در لبه جلوی نبرد حضور داشت. قبل از عملیات خیبر یگان رزمی را داشتم و برای کاری رفتم برادرم را ببینم. برای دیدن او داخل آب‌های هورالعظیم ما کیلومترها جلو رفتیم و در منطقه‌ای که اصلا هیچ انسانی زندگی نمی‌کند، با انواع حشرات و حیواناتی که می‌توانند انسان را به ستوه بیاورند، یگانی را جلو برده بود برای نگهداری خط مرزی در داخل آب. من خودم در شرایط بد جنگ حضور داشتم امت نتوانستم آنجا دوام بیاورم. دشمن پشت نیزارها حضور داشت و کار خیلی سختی بر عهده بچه‌ها بود. بدی آب و هوا و نبود امکانات و غذا در شرایطی که شاید ارتباط هم بارها با مرکز فرماندهی قطع می‌شد، یگان را نگه داشته بود و از خط ابتدای نبرد نگهداری و پایداری می‌کرد تا یگان‌ها در عقب بتوانند با شرایط امن تری فعالیت کنند. همیشه کارهای سخت را انتخاب می‌کرد و می‌گفت کارهای سخت، کار من است.

جزو اولین نیروهای مستشاری بود که همراه با قاسم سلیمانی و فرماندهان دیگر راهی عراق شد

برادر سردار مدافع حرم از شروع حضور شهید نصیری در جبهه‌های دفاع از حریم اهل بیت(ع) چنین می‌گوید: در جریانی که در عراق و سوریه پیش آمد و خط مقاومت اسلامی به آن سوی مرزها کشیده شد، شهید نصیری جزو اولین نیروهای مستشاری بود که همراه با قاسم سلیمانی و فرماندهان دیگر راهی عراق شد. چون عراق و نیروهای عراقی را می‌شناخت و با آن‌ها کار کرده بود. ابومهدی به عنوان یکی از سران ساماندهی سپاه بدر و سایر فرماندهان از او دعوت کردند و او از ابتدای امر تا روزی که شهید شد در این مسیر حضور فعال داشت. به واسطه اینکه عِرقی نسبت به عراق داشت و احساس می‌کرد اگر روزی با این بچه‌ها به عنوان یگان رزمی در جبهه عملیات می‌کرد، امروز هم در کنار حشد‌الشعبی به عنوان یک نیروی مستشاری حتما باید انجام وظیفه کند. به فرماندهان بدر و حشد الشعبی مشاوره، کمک فکری، کمک آموزشی می‌داد و نیروها را ساماندهی و سازماندهی می‌کرد. یعنی اساسی‌ترین فعالیت‌هایی که برای یگان رزم نیاز است، انجام می‌داد.

روایت شهادت در تله انفجاری

او در ادامه ماجرای شهادت سردار را روایت می‌کند و می‌گوید: حدود هشت یا نه ماه پیش از ناحیه دست راست و کتف مجروح شد و مدت‌ها در بیمارستان پیگیر اوضاع درمان بود. بعد از این مسئله هم گفتند باید پروتز بگذارد. با همان دستی که کج بود وقتی دو سه روز به انتخابات مانده بود دوباره به سمت عراق رفت. حالا به عنوان شهید پرافتخار با کوله‌باری از فعالیت و تجربه ما را ترک کرد. به وصال آنچه علاقه داشت و سال‌ها برایش تلاش کرد، رسید. اسمش شعبان بود. آخرین روز شعبان، شب اول ماه مبارک رمضان و عصر روز جمعه به شهادت رسید. به همراه پنج نفر از فرماندهان برای شناسایی رفته بود که در یک تله انفجاری گرفتار شد. آنجا به شدت مجروح شد و نیم ساعت هم عملیات احیا برایش انجام شد اما ناموفق بود و به شهادت رسید.

دغدغه شهید نصیری در موضوع انتخابات

نصیری در انتها از مواضع شهید در مورد انتخابات می‌گوید و سفارش او را یادآور می‌شود و می‌گوید: یادم هست شب انتخابات ایشان هم نگرانی‌های خاص اوضاع و احوال مملکت را داشت. از نظر ما در این میان یک جناح وجود داشت که بصیرت دارد و یک جناح که بی‌بصیرت است و شهید هم دیدگاهش دقیقا همین بود و بارها این دیدگاه را به من گفته بود. دو سه روز قبل از شهادتش به من زنگ زد و گفت: «من نمی‌توانم با این جوی که به وجود آمده بیایم. این اوضاع برای من خفقان است. فقط یک چیز به من آرامش می‌دهد و آن هم حرف حضرت آقاست که فرمودند به مردم امید بدهید.» آخرین پستی که در تلگرام برای من فرستاد همین است که حضرت آقا فرمودند در هر شرایط بچه‌های انقلاب باید امید بدهند. کسی را ناامید نکنید. این شرایط هم بالاخره تمام می‌شود و این مملکت نهایتاً به دست امام زمان(عج) خواهد رسید.

منبع: دانا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۴۷۵۹۲۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روایت حیرت‌ انگیز یک نویسنده از خاطره‌بازی دو فرمانده ایرانی و عراقی سال‌ها پس از جنگ تحمیلی

 احمد دهقان (نویسنده) روایتی قابل توجه از دیدار سردار فتح‌الله جعفری فرمانده زرهی ایران در دفاع مقدس و فرمانده لشکر یکم عراق در عملیات فتح المبین گفت.

گفت‌وگوی رادیو مضمون با احمد دهقان را بخوانید:

-  فرمانده عراقی کاملاً با دیسیپلین نشست و شروع به حرف زدن کرد و گفت: «من در عملیات فتح‌المبین می‌‌دانستم ایران می‌خواهد حمله کند» و داشت برگ‌برنده‌هایش را برای فرمانده ایرانی رو می‌کرد.

- فرمانده عراقی ادامه داد: «آن شبی که می‌خواستید حمله کنید، سکوت بود و من به معاون عملیات خودم گفتم سکوت ایرانی‌‌ها خیلی خطرناک است و اینها امشب حمله می‌کنند. بعد به نیروهایی که در شوش داشتیم، آماده باش دادیم و گفتم آماده باشید که ایرانی‌ها می‌خواهند حمله کنند و کشتار راه بیندازید و خلاصه آن کشته‌هایی که شما دادید بخاطر پیش‌بینی من بود».

-  آقای جعفری هیچ چیزی نمی‌گفت و این حالت داشت مرا دیوانه می‌کرد! جنگی سر میز شام بود و این جنگ کاملا به سمت عراقی‌ها تمایل پیدا کرده بود.

-  آقای جعفری شامش را قشنگ خورد و بعد گفت: «تو حسن باقری را می‌شناسی»؟ فرمانده عراقی گفت: «بله؛ در عملیات فکه شهید شد و اگر او بود، احتمالاً جنگ شما متحول می‌شد».

-  آقای جعفری ادامه داد: «حسن باقری دهم اسفند مرا صدا زد و هنگامی که من به قرارگاه رفتم، عکس های تو را به من نشان داد» فرمانده عراقی جا خورده بود!

- آقای جعفری ادامه داد: «حسن باقری به من گفت روی تپه سبز برو (تپه سبز مقابل شوش است) و تمامی آتش منطقه را در دست بگیر؛ طوری که هیچ کس بدون اجازهٔ تو حق تیراندازی نداشته باشد.

 - حسن باقری گفت که فرمانده گردان مقابل شوش، دیروز با شلیک خمپاره کشته شده و امروز فرمانده لشکر یکم عراق خواهد آمد تا فرمانده گردان جدید را در خط معرفی کند. این فرمانده لشکر آدم ترسویی است و این باید زنده بماند تا ما عملیات خودمان را انجام بدهیم. این باید سالم برود و سالم برگردد؛ چون که معاون او یک بعثی است و اگر فرمانده فعلی کشته شود، او را فرمانده لشکر می‌کنند؛ پس این فرمانده لشگر باید زنده بماند.»

- آقای جعفری گفت: «من آمدم روی تپه؛ تو با دو تا ماشین به خط آمدی؛ فرمانده ها را جمع کردی. بعد فرمانده‌ جدید را معرفی کردی و دم غروب با همان ماشینی که آمده بودی، برگشتی من غروب آمدم به حسن باقری گفتم تو سالم آمدی و برگشتی»!

منبع: رادیو مضمون 

کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • روایت حیرت‌ انگیز یک نویسنده از خاطره‌بازی دو فرمانده ایرانی و عراقی سال‌ها پس از جنگ تحمیلی
  • تولید اثر فاخر سینمایی از زندگی محیط بان شهید «هوشنگ نصیری»
  • عکس| سردار آزمون در ترکیب رم برای بازی حساس
  • کشف بیش از ۵۶ میلیارد ریال کالای قاچاق در استان اردبیل
  • بازیابی و معرفی روایت‌های فرهنگ دریاپایه قشم ضرورت دارد
  • شرط رم برای خرید سردار آزمون
  • باشگاه رم: سردار آزمون فقط به این شرط می‌ماند!
  • روایت شاهدان عینی از لحظات درگیری و شهادت حمیدرضا الداغی + فیلم
  • رکورددار بالاترین پرواز با بالگرد در جهان به روایت آسمان غرب
  • رکوردار بالاترین پرواز با بالگرد در جهان به روایت آسمان غرب